آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

اعلام تولد پوریا

چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد روز تو روزی که تو آغاز شدی تولدت مبارک * اعلام تولدم در سایت نی نی وبلاگ * *خبر یکساله شدنم بالای سربرگ وبلاگم * *خبر تولدم در سایت برنامه  تلویزیونی هدهد* ...
20 تير 1393

ღ مادرانه ღ

من فرشته ای دارم که روشنایی در دستانش و نور در چشمانش بود و برای من امید آورد من فرشته ای دارم که در میان این دنیای لایتناهی جایی که فقط من بودم و یکتا خدایم و رویای تو در شبی زیبا،که ماه نورافشانی میکرد و زمین را جلا می داد با آن پرتوهای ماه زاده شدی و من فرشته ای را دیدم که دست در دستان من و چشم در چشمان من قدم به این دنیا نهاد ...
20 تير 1393

دومین آرایشگاه آقا پوریا

*اینم منم قبل از رفتن به آرایشگـــــــــاه * *اینجا از همه جا بی خبر نشسته بودم و به  اطرافم نگاه میکردم * * اینجا آرایشگاه را گذاشته بودم زیر صدا * *اینم منم ماه داماد ماشالله هم یادتون نره * *توپ و بادکنک جایزه ای بود که بهم دادند * 1393.4.12 ...
13 تير 1393

تولد یک سالگی پوریا جون(قمری)

پسرم آرام آرام قد می کشد ومن در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم او می رقصد ومن آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه میکنم او می خندد و من از شوق حضورش اشک میریزم او آرام در آغوشم آرام  می گیرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم او پرواز میکند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند او بازی میکند کودکـــــــــــــانه می پرد       حرف می زند به زبانی که کسی جز من نمی فهمدش و طبیعت راحس میکندخدا را می بوید ! ومن ک...
12 تير 1393

دومین ماه رمضون پوریا جون

امسال دومین ماه رمضونی است که من سپری میکنم سال گذشته من روز دوم ماه رمضون قدم به این دنیا گذاشتم و ماه رمضون را در کنار مامان و بابایی تجربه کردم *اینم منم سر سفره اولین افطار * *اینجا هم به زور چشمام باز میشه آخه به محض دیدن سفره سحر بیدار شدم * ...
8 تير 1393

حلول ماه مبارک رمضان مبارک

بهار قرآن رمضان عطر دل و جان رمضان بزرگترا روزه دارن سحرها از خواب بيدارن                              از صبح تا شب بي آب و نون                                روزه دارن با دل و جون                     &...
8 تير 1393

اللهم عجل لولیک الفرج

مادرم می گوید یک نفر در راه است از صدای پایش دل من آگاه است وقتی او می آید قاصدک می خندد راه های غم را بر همه می بندد ابرها می بارد چشمه ها می جوشد هر درختی در باغ رخت نو می پوشد مادرم می گوید روی ماهش زیباست گر چه از او دوریم او همیشه با ماست ...
23 خرداد 1393