آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

اولین سیزده بدر پوریا کوچولو

امسال اولین سیزده بدر را به همراه خانواده عمه جون بهجت و عمه جون ناهبد به سر کردیم اما به دلیل بارش باران سریع از صحرا عمه جون اومدیم خونه عمه جون و بقیه روز را اونجا موندیم به دلیل بارندگی مامانم موفق نشد که ازم عکس بگیره به خاطر همین شب وقتی اومدیم خونه بابایی توی حیاط خونمون ازم عکس گرفت. راستی مامان جون و آقاجونم رفته بودند مشهد و جای اونها خیلی خیلی خالی بود...... ...
16 فروردين 1393

پوریا جون درسال 93

*آقا پوریا در سالی که گذشت*            *آقا پوریا در سال جدید*           *اینم هفت سین ، مخصوص آقا پوریا* *اینجا آماده شدم که بریم خونه مادر جون*            *اینم کلاهی که مامانم واسم بافته*     *اینم سبزه مخصوص آقا پوریا* ...
15 فروردين 1393

جوجـه کوچــــــــــولوی هشت ماهه

شیرین کاری های من به میوه پوست گرفته شده علاقه بیشتری دارم و به خوبی تشخیص میدم و با پوسته را دوست ندارم. هر موقع باهام بای بای میکنند من هم باهاشون همکاری میکنم و بای بای میکنم. به خوبی تاب تاب عباسی میکنم. موقعی که بابا اکبرم آواز میخونه منم با تمام قدرت آوازش را کامل میکنم و باهاش میخونم. موقعی که از غذایی سیر شده باشم محکم میزنم زیر قاشق. اصلا دوست ندارم مامانم از پیشم بره و اگه دو قدم ازم دور شد گریه میکنم. هر موقع مامان یا بابایی بگن پوریا بیا بغلم سریع  میخوام برم بغلشون. از اسباب بازی های تکراری اصلا خوشم نمیاد و نسبت به وسایل جدید عک...
11 فروردين 1393

کوتاه شدن موهای پوریاکوچولو

امروزصبح به همراه بابایی و مامانی رفتیم پیرایش کودک و موهام را کوتاه کردم خدائیش خیلی موهام نامرتب و بلند شده بودند و همش جلوی چشمام بودند من اونجا خیلی نا آرامی میکردم و وقتی عمو آرایشگر پیش بند را برام درست میکرد منه از همه جا بی خبر فقط نگاه میکردم بعد ازاینکه شروع به کار کرد منو بگو با گریه هام کل آرایشگاه را زیر صدا گذاشته بودم ولی بعدش که خودم را توی آینه دیدم خیلی ناز شده بودم                  راستی بعد از اینکه موهام را کوتاه کردم رفتم آتلیه سایان و نمی دونید که چه عکسهای خوشکلی گرفتم        به محض اینکه آماده شدن براتون می...
2 فروردين 1393

ღ مادرانه ღ

در آغاز بهاری دوباره ، حال و هوای دلم نیز با تو مثل بهاره قلبم جز احساس عشق به تو ، هیچ احساسی در وجودش نداره طلوع میکند بهاری دیگر در فصلهای بهاری زندگی من که تمام لحظه هایم با تو بهاریست، امسال با تو  سالی پر از عشق و عاشقیست. میشکفد غنچه ای دیگر از جنس محبت و عشق در باغ زندگی مان طلوع میکند لحظه های عاشقانه در میان لحظه های زیبایمان امسال نیز  با یاد تو آغاز میکنیم بهار عشق را به عشقت آغاز میکنیم سالی سرشار از عشق و محبت را تو که دلت همیشه بهاریست عشقت مثل رودی آرام در قلبم جاریست رودی که همیشه پر آب است ، قلب تو مثل آب پاک و زلال است همیشه س...
1 فروردين 1393

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

*اینم عکسهای سفر من به مشهد مقدس* *اینجا در قطار نشستم و داریم میریم مشهد* *اینم منم آماده شدم که برم پابوس امام رضا* *اینجا در رواق دارالحجه نشستم* *اینجا در صحن انقلاب هستم*   *اینجا از طرف آشپزخانه امام رضا دعوت شده بودیم* *اینجا لحظه آخری بود که پیش امام رضا بودم *   ...
29 اسفند 1392

صدای پای بهار

  بازم بهار می خواد بیاد مهمون خونه ها بشه می خواد یه کاری بکنه لبها به خنده وا بشه پروانه ها رو میاره پر بزنن تو باغچه ها صورت گل را ببوسن حرف بزنن با باغچه ها   آدمها رو وا می داره خونه تکونی بکنن بلبلا ر ووا می داره تا نغمه خونی بکنن   به ابر می گه بازم ببار به روی هر شهر و دیار بازم شکوفا می کنه گلها رو توی سبزه زار   بهار میاد با یک سبد پر از گلای رنگارنگ روی لبات جا می ذاره یه خنده ناز و قشنگ   ...
27 اسفند 1392

سفر به مشهد

  سلام دوستان گلم من حدود دو سه روز دیگه یعنی دوشنبه بعداظهر به همراه مامانم و بابا اکبر و مامان جون و آقاجون و عمه بهجت و اشرف میخوایم بریم مشهد اونجا نائب زیاره همتون هستم امیدوارم که امام رضا همتون را به زودی بطلبه ...
10 اسفند 1392