آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

دومین دیدار به یاد ماندنی

1392/2/2 22:39
183 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم امروز  مامان نوبت دکتر داشت امروز بعداز ظهر بابا اکبر از سر کار اومد و با هم رفتیم مطب دکتر علامه بابایی به خاطراینکه ما دوتا را ببره دکترکمی  زودتر از سر کار اومد .

وقتی برای دومین بار دکتر رفتیم دکتر تمام آزمایشها را چک کرد وگفت همه چیز خوبه بجز کلسیم بدنم وباید لبنیات بیشتری بخورم تا استخوان های کوچولومون به خوبی رشد کنه و بعدش برام سونوگرافی نوشت با بابایی سریع رفتیم برا سونو گرافی نوبت زدیم دکتر گفت اگه میخواهید بچه را ببینید باید شیرینی بخوری بابایی هم یه عالمه کاکائو خرید من هم همش را به زور خوردم تا بتونم تورا ببینم آخه خودت که میدونی مامانی خوراکی های  شیرین زیاد دوست نداره وهمش خداخدامیکردم که سونوگرافی نشونت بده آخه دفعه قبل فقط ساکت مشخص بود خلاصه نوبت مامانی شد وبه همراه بابا اکبرت رفتیم داخل مطب وقتی مانیتور رادیدیم خیلی خوشحال شدیم دکتر گفت این دستای بچتونه الهی فدات بشم که اینقدر دستات خوشکل بودن همینطور که داشت نشونت میداد دست راستت رابلند کردی وگذاشتی روی سرت وای اون لحظه بابایی دیدن داشت از سر ذوق نمیدونست چکار کنه.

صورتت واضح نبود اما همین که دیدمت برام کافی بود و اون لحظه را با دنیا عوض نمیکنم بعدشم صدای قلبت را شنیدیم ضربان قلبت خیلی منظم بود

هنگامی که سونوگرافی تموم شد بابایی آنقدر خوشحال بود که یادش رفت جواب سونوگرافی را بگیره منشی گفت اقا کجا جواب سونوگرافی را یادتون رفت .

بابایی میگه بچمون خیلی با ادبه چون وقتی من را دید دستش را بلند کرد وسلام کرد

عزیزم کی میشه به دنیا بیای وبا کارهات شادی را در زندگیمون بیشتربیشتر کنی

 

1391/10/10

&A&L

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)