جوجـه کوچــــــــــولوی نه ماهه
دویست و هفتاد روز از تولدم می گذرد و من در این روزها چه کارهایی که نمیکنم با غلتیدن به همه جا سری میزنم تا هرچه میخواهم به دست بیاورم صداهایم تبدیل به کلمات و لبخند هایم تبدیل به خنده های بلندی شده است که همه را مست میکند.....
شیرین کاری های من...
کلمات دد و بابا را در مواقع دلخواه میگم.
هنگام رفتن با دستهای کوچولوم خداحافظی میکنم.
شب ها در خواب غلت میخورم و با حالتی خاص میخوابم.
با دستهام دالی میکنم.
خیلی دوست دارم که برم بیرون از خونه و به محض دیدن کوچه کلی خوشحالی میکنم.
با دوتا دندونهام گازهای محکمی میگیرم و از کارم هم کلی ذوق میکنم.
وقتی چیزی را که دوست دارم ازم بگیرند سر و صدایی راه می اندازم که همه خبردار میشن.
*اینم عکسهای نه ماهگی من*
*اینم کیکی که مامانم مخصوص نهمین ماهگـــــــــــرد تولدم پخت*
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی