گل همیشه بهارم سلام
گل همیشه بهارم
فکر نکنی عزیزم که به فکرت نیستم و دور به دور میام و برات مینویسم نه عزیزدلم من هر روز به فکرتم در ضمن نمیشه هر روز را برات بنویسم منم سعی می کنم اتفاقات جدیدی که به نظرم واسه توام قشنگه را بنویسم گرچه با اومدنت هر روز زندگیم قشنگتر شده اما بد نیست یه چند تایی از اونها را هم هر دفعه برات بنویسم.
پنج شنبه صبح بابایی نرفت سر کار و با هم رفتیم آزمایشگاه کاشف تا مامانی چکاپی که دکتر نوشته بود را انجام بده بعد از آزمایش مامانی هوس آیس پک کرده بود رفتیم و بابایی واسه من که نه واسه شما کوچولو که هوسهای مامان از شما نشأت میگیره آیس پک خرید بابایی می گفت: توی این هوای سرد چیز دیگه ای نبود که هوس کنی آیس پک هم شد هوس اما چون شما کوچولو در هوس کردن من نقش دارین به محض گفتن بابایی با جون ودل میره و واسمون میخره .امیدوارم به دهنت مزه کرده باشه واسه مامان که خیلی خوشمزه بود.
بعدش رفتیم امام زاده محسن نمازمان را خواندیم توی راه که داشتیم بر می گشتیم پشت چراغ قرمزسه راه سیمین یه خانم گل فروش بود بابایی از توی گلدونشیه گل رز قرمز برداشت و واسه شما جیگر طلا خرید (خدائیش این حسودی نداره) شوخی کردم باهات مامانم ،گلم خودت گلی و اگه همه گلهای دنیا را هم بابایی واست بخره کمه.
1391/9/16
&A&L