یکی یه دونه مامان سلام
بهترین بهترینها امروز به همراه بابایی و مامان جون و عمه ناهیدت رفتیم امام زاده محسن توی مسیر مامان جون به عمه ناهید گفت که خداوند تو را بهمون هدیه داده عمه ناهید به قدری خوشحال شد که توی راه هنگام رانندگی بابایی را یه بوس آبدار کرد عمه اونقدر خوشحال بود که اصلا نمی دونست چه جوری خوشحالی اش را نشون بدهد .بعدش که اومدیم خونه عمه می گفت من میتونم با نخ و سوزن بفهمم بچتون چیه بعد که با نخ و سوزن انجام داد گفت بچه اولتون دختر و بچه بعدی هم پسر حالا حقیقت راست یا دروغ بودن این کار را نمیدونم اما به قول بابایی جنسیتش برامون فرق نمیکنه که چی باشی دختر یا پسر فقط سالم سالم باشی برامون کافیه.گلم بابایی اینقدر ازآمدنت خو...